شعر مازندرانی نیما، میراثی ارزشمند برای این مرز و بوم است
بعضی پژوهشگران اشعار نیما را از جهت زیبایی وحشی کلمات و تکنیکهای نوین به مولانا شبیه دانستهاند، و برخی کلیتگرایی و زمان و جهانشمولیاش را به حافظ نسبت دادهاند. آنچه بر همگان آشکار است، پیشرو بودن او در جریانیست که منحصر به دورهی اجتماعی به خصوصی نمیشود و زمان و مکان نمیشناسد. به این بهانه گفتوگویی با دکتر «بهمن بنیهاشمی» شاعر، پژوهشگر و منقد ادبی داشتیم که به سبب زندگی در مازندران ارتباط عمیقتری با اشعار نیما و به ویژه اشعار تبری او داشته است. او که شمّ زبانی نیما را متاثر از گویش مازندرانی مازندرانی میداند، معتقد است توجهِ ویژۀ نیما به دنیای پیرامون و بهرهگیری از نشانههای فرهنگی، بومی و اقلیمی از منظر تاریخ فرهنگی، ارزش آثار ادبی او را دوچندان کرده است. گفتوگوی واژه با این پژوهشگر جوان را بخوانید:
- شعر شعرای بزرگ و آوانگارد معاصر عموما آنچنان مورد تقلید و تکرار قرار میگیرد که از روشنی و حلاوت آن اشعار کاسته میشود. این اتفاق برای شعر نیما نیفتاده است و در سطحی قرار دارد که دست مقلدان از آن کوتاه است. از نظر شما ویژگیهای برجستۀ هنر نیما که موجب دستنخوردگیِ شعر او میشود چیست؟
بله. همانطور که فرمودید، سبک سرایش نیما به نسبت، با سبک سرایش پیروانش متفاوت است. مثلا در سطح زبانی، قرابت چندانی میان سبک اخوان با نیما یا فروغ با نیما نیست. زبان نیما زبانی خاص است که با معیارهای فصاحت در زبان فارسی ناسازگار است. بعضی این ویژگی زبانی نیما را عمدی میدانند اما اگر دقیقتر نگاه کنیم میبینیم حتی در یادداشتهای نیما نیز این انحراف از حدود فصاحت زبان فارسی دیده میشود. بسیاری از وجوه نحو زبان نیما گرتهبرداری از نحو مازندرانی است. این نشان میدهد که شمّ زبانی نیما تحت تاثیر گویش مازندرانی، شکلی خاص یافته است و به زبان شاعران دوزبانه شبیه شده است. به این خاطر تقلید از سطح زبانی اشعار نیما چندان امکانپذیر نبوده است و لزومی هم نداشته است.
- نقطهنظری که در مورد نیما وجود دارد این است که یأس او منحصر به واقعۀ تاریخی خاصی نمیشود، یأس کودتای 28 مرداد نیست و به یک مضمونِ ایرانیِ در شُرفِ انقلاب محدود نمی¬شود. دیدگاه شما در خصوص این ویژگی نیما چیست؟
من چندان با این موضوع موافق نیستم. اگر موضوع یاس و ناامیدی را در اشعار نیما بسامدسنجی کنیم و آن را با بسامد همین موضوع در اشعار دیگران (حتی اشعار بسیاری از قدما) مقایسه کنیم خواهیم دید که محتوای یاس و ناامیدی موضوع غالب و ویژگی سبکی اشعار نیما نیست.
- برتری او در مقایسه با شاعرانی چون شاملو، سپهری و اخوان که هر کدام شاعر ممتازی محسوب میشوند، چیست؟ این که نیما پیش از آن ها میزیست را باید شانس نیما بدانیم یا نیما هنرِ نیما شدن را داشت؟
باید پیشفرضهایمان را کنار بگذاریم. در هنر همه چیز نسبی است. چگونه میشود اثبات کرد شاعری از شاعری دیگر برتر و بزرگتر است؟ مگر معیارها همیشگی و همگانی است؟ شعر و هنر در هر زمان نزد هر شخصی معیارهای دیگرگونی خواهد داشت و هیچ قانون ثابتی از پیش تعیین نشده است که با توجه به آن حکمی صادر کنیم و کسی را بر کس دیگر برتر بدانیم.
اما دربارۀ این بخت و اقبال، که نام نیما برچسب جریان نوآوری آن دوره شد، باید به عوامل گوناگونی توجه کرد. این عوامل لزوما از نفس شعر زاده نشده است. اگر دقیقتر به اتفاقهای ادبی و تاریخی دورۀ نیما و پیش از او و پس از او نگاه کنیم، خواهیم دید نوآوری رخ داده در شعر معاصر، به هیچ وجه کار یک فرد نبوده است. اینکه نیما را آغازگر این جریان بدانیم نگاهی تقلیلگرایانه و به نوعی اسطورهسازی است. شاید بسیاری با این نظر مخالف باشند اما اکنون زمان آن فرارسیده که به شکلی دقیق و علمی و به دور از هیجانات و احساسات شخصی این موضوع را تحلیل کنیم. کافی است تاریخ شعر معاصر را بدون توجه به اسامی بزرگ و با مطالعۀ حجم عظیم اشعار منتشرشده در جراید آن روزگار مرور کنیم و متوجه شویم که برکشیدن یک نفر به عنوان آغازگر اصلی، تا حدودی سهلانگارانه است.
- با همۀ کلیتی که شعر نیما دارد، میبینیم که از کلام، فرهنگ و حتی موسیقی فولک در آثارش بینصیب نمانده است. از نظر شما این رویکرد نیما بر عملکرد شاعران پس از او تاثیرگذار بود
بله. پیروان نیما هر یک به طریقی سعی کردند این صبغۀ اقلیمی را در اشعارشان آشکار کنند. مثلا بهرهگیری اخوان از زبان مردم خراسان را (منظورم ویژگیهای زبانی سبک خراسانی نیست) یا توجه شاملو به فرهنگ کوچه را میتوانیم به نوعی ادامۀ بومیگرایی نیما تلقی کنیم.
- آیا گرایش نیما به فضای بومی مازندران در اشعارش، دستاورد ویژهای برای او و جریان شعر نو هم داشت؟
طبیعتا بی تاثیر نیست. توجهِ ویژه به دنیای پیرامون و بهرهگیری از نشانههای فرهنگی، بومی و اقلیمی از منظر تاریخ فرهنگی، ارزشی را به اثر ادبی میافزاید. هرچند در ترجمه ممکن است این عوامل کار را اندکی دشوار کند اما اثری که از این ویژگی برخوردار است نسبت به آثار دیگر اصیلتر و خاصتر خواهد بود. این ویژگی در اشعار نیما به میزان بالایی نمود دارد و به شعر او جلوهای خاص و اصیل بخشیده است. مسلم است که این ویژگی بر اشعار پیروانِ نیما نیز موثر بود. توجه به ویژگیهای اقلیمی و فرهنگ بومی یکی از راههای عدول از سبک غالب است که نیما به خوبی از آن بهره گرفت.
- برخی نیماپژوهان میگویند که نیمای واقعی و اندیشههای عریان او را میتوان در اشعار تبریاش یافت. به نظر شما نیما با آن همه اشرافی که بر شعر فارسی داشت و حتی واژههای بومی را نیز وارد شعر فارسی کرده بود، چه ضرورتی احساس کرد که بیش از 500 دو بیتی تبری هم سرود؟ صرفا به حفظ زبان مادری فکر میکرد یا میخواست ناگفتههایش را بدون واسطه و با زبانی راحتتر بیان کند؟
این موضوع را فقط خود نیما باید پاسخ بدهد. نمیتوانیم حدس بزنیم چه در ذهن نیما می گذشت. به هر حال باید به این موضوع توجه کرد که یکی از مهمترین محرکهای شاعر، ناخودآگاه و همچنین احساسات و عواطف اوست. در اغلب موارد شاعر به صورت خودآگاه تصمیمی بر سرایش شعر خاصی نمیگیرد. دربارۀ اشعار مازندرانی نیما هم این قضیه صادق است. یعنی ممکن است اصلا او به نتایج مثبت این کار نیندیشیده باشد بلکه به صورتی ناخودآگاه احساسات و عواطفش را به زبان مادری بیان کرده باشد.
هر چه که باشد نیما با سرایش این اشعار به غنای فرهنگ مازندران افزوده است و در حد خود به پاسداشت گویش این منطقه کمک کرده است. از این منظر آثار مازندرانی او میراث مهمی برای فرهنگ این مرز و بوم به حساب میآید.
- از دیدگاه شما یک مخاطب ادبیات کهن با ذهنی کلاسیک، چگونه میتواند از زیبایی وحشی و هنجارشکن اشعار نیما لذت ببرد؟
ابتدا اینکه تنوع سبکها و شیوهها در ادبیات کهنِ ما به قدری است که به هیچ وجه نمیتوانیم یک نظام زیباشناسی ثابت برای کل آن در نظر بگیریم. هر دورهای و گاه هر شخصی در طول تاریخ نظام زیباشناسی خاص خود را داشته است. بدیهی است که برای مواجهۀ هنری با هر اثری میبایست عینک زیباشناسی مختص آن را به چشم زد. برای یافتن معیارهای زیباشناسیِ نیما نیز نیاز است یادداشتهای او را مطالعه کنیم و تعریف او را از شعر دریابیم و با مطالعۀ چندبارۀ اشعارش به ملاکهای زیبایی از منظر او پی ببریم. به علاوه کتابها و مقالات زیادی در تحلیل نظام زیبایی شعر نیما نوشته شده است. به عنوان مثال دو کتاب «عطا و لقای نیما» و «بدعتها و بدایع نیما» از اخوان ثالث از زمرۀ مهمترین این کتابهاست. همچنین کتاب «خانهام ابری است» از استاد عزیزم دکتر تقی پورنامداریان از کتب سودمند در این زمینه است.