چاپ آثار کودکان به آینده نویسندگیشان آسیب میزند
به گزارش واژه روز، «کلر ژوبرت» پس از ازدواج و تولد فرزندانش نویسندگی داستان کودک را به صورت جدی آغاز کرد. او کارشناس علوم تربیتی و کارشناس ارشد ادبیات کودکان است و سالهاست که به همراه همسر ایرانیاش در ایران زندگی میکند. به همین دلیل آشنایی زیادی با فضای ادبیات کودک و نوجوان در ایران دارد. وی علاوه بر نویسندگی کار تصویرگری کتاب کودک را نیز انجام میدهد. با این نویسنده سرشناس کودک و نوجوان گپ و گفتی درباره نویسندگی و تصویرگری در این زمینه و وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در ایران داشتیم:
خانم ژوبرت، شما چطور نویسنده شدید؟ آیا همه کودکان و نوجوانان میتوانند نویسنده باشند؟
از نظر من هر کسی که تمرین و ممارست داشته باشد میتواند نویسنده خوبی شود. من چندان به داشتن استعداد در نوینسدگی اعتقاد ندارم. اگر آموزشها درست انجام شود و تمرین مداومی هم وجود داشته باشد قطعا هر علاقهمندی میتواند نویسنده خوبی شود.
یعنی شما از دوران کودکی به نویسندگی علاقه داشتید؟
بله. امروزِ من تحقق رویای کودکی من است. از کودکی میل به نویسندگی داشتم و این شکل کار کردن را از همان دوران دوست داشتم.
شما در کنار نویسندگی تصویرگری هم میکنید. پس از نویسندگی به این بخش روی آوردید؟
از زمانی که یادم هست به نقاشی کشیدن علاقه داشتم. وقتی هم که نوشتن داستانها را آغاز کردم تصمیم گرفتم نقاشی کشیدن را کنار نگذارم. نقاشی همیشه بخشی از فعالیتهای من بود که همچنان ادامه دارد.
از نگاه شما همه کودکان میتوانند نویسنده شوند. این علاقه چطور باید در آنها ایجاد شود؟
مهمترین اصل در این زیمنه وجود علاقه در پدر و مادر یا همراه شدن با فرزند برای کتاب خواندن است. بچه ها ابتدا باید کتاب خواندن را یاد بگیرند و دوست بدارند. بعضی از بچهها ممکن است میل به کتاب خواندن داشته باشند. اما برخی دیگر لازم است که در کنار خود همراهی را حس کنند تا زمانی به مستقل شدن در کتاب خواندن برسند. خودم تا کلاس سوم همراه با پسر دومام کنارش کتاب میخواندم. پس از این مقطع خودش به طور مستقل کتاب خواندن را ادامه میداد.
به عنوان یک مادر-نویسنده برای انتخاب موضوع کدام مفاهیم برای شما جالب است.
یک دسته از مفاهیم که برای من مهم بود مفاهیم دینی است. با داستان خیلی بهتر مفاهیم دینی را میتوان به نمایش گذاشت. چون بچهها خیلی در این زمینه میپرسند. احساس کردم با داستان بهتر میتوانم به پرسشها پاسخ دهم. هم به بچههای خودم و هم بچههای دیگر. دسته دیگر هم مهارتهای زندگی است که میتواند به بچهها کمک کند احترام به دیگران، محیط زیست و مسائل اجتماعی را از این طریق لمس کنند.
از کتاب «خداحافظ راکن پیر» شما استقبال زیادی شد. چرا؟
به نظرم چون کتاب درباره مرگ است و در آخر داستان شخصیت اصلی میمیرد. نخواستم مرگ را انکار کنم. چون مفهومی است که وجود دارد. دوست داشتم این کتاب به بچهها کمک کند که مرگ را با جنبههای مختلفاش درک کنند و پس از مرگ اطرافیان خود تصور تلخی از مرگ نداشته باشند. در آثار مربوط به کودکان کمتر به این موضوع پرداخته شده است. اما سعی کردم در آخر داستان فقط ناراحتی نباشد و روزنه امیدی هم دیده شود.
در همین کتاب لحن قصه گوی شما مشاهده میشود. در جایی هم گفتید که قصهخوانی را برای بچهها مهم میدانید و پدر و مادرها هر شب برای بچهها قصه بگویند. یعنی تمرکز زیادی بر قصه گویی دارید.
بله. کتاب در زندگی هر فرد و در تصمیمگیریها نقش اثرگذاری دارد. کسی که یک کتاب میخواند برای خود و دیگران پربارتر است. برای همین مهم است که از بچگی پدر و مادر کودکان را به کتاب علاقهمند کنند. پدر و مادر باید هر روز تا جایی که میتوانند کنار بچه بنشینند و داستان تعریف کنند تا بچه لذت داستان شنیدن را بچشد. در کنارش بمانند و همراهش شوند. اگر این رفتار جدی گرفته شود بچهها کتابخوان میشوند. در این مسیر قصهگویی بهترین راه برای جذب بچههاست.
نظرتان درباره نویسندگان کودک چیست؟
خیلی موافقم که بچهها از بچگی نوشتن را آغاز کنند. کاش من هم تشویق میشدم و از کودکی مینوشتم. اما اینکه بخواهند آثارشان را چاپ کنند به نظرم خوب نیست. مگر در موارد خیلی خاص. بچههایی را میشناسم که کودک بودند و کتاب چاپ کردند و پس از آن روند نویسندگیشان متوقف شد. به این دلیل که فکر میکردند نویسنده شدهاند. از نظرم حتی برخی از مجلههای مرتبط با کودک و نوجوان هم باید با احتیاط زیادی این موضوع را مد نظر قرار دهند و آثار کودکان و نوجوانان را مورد استفاده قرار دهند. این لذت نویسنده شدن باید پله پله برای فرد اتفاق بیفتد. ضمن اینکه در آینده ممکن است فرد از متون ضعیفی که از او مانده خوشش نیاید. خودم امروز فکر میکنم داستانی که 20 سال پیش از من چاپ شد، بهتر بود منتشر نمیشد. به نظرم بچههای علاقهمند بهتر است فعلاً به فکر چاپ نباشند. بهتر است کار و تلاش کنند تا وقتی بزرگ شدند کارهای خود را کامل چاپ کنند. معتقدم چاپ آثار کودکان به آینده نویسندگیشان آسیب میزند.
شما به خاطر اصلیت فرانسویتان با ادبیات کودک در فرانسه و برخی کشورهای دیگر آشنایی کاملی دارید. فضای ادبیات کودک و نوجوان در ایران نسبت به این کشورها را چطور میبینید؟
در فرانسه ساختار داستاننویسی محکمتر است. یعنی به سوژههایی که انتخاب میکنند با ساختاری منسجم پر و بال میدهند. اما به نظرم در انتخاب سوژه مانند ایرانیها خلاق نیستند. در ایران انتخاب سوژهها خیلی بهتر از کشورهای دیگر است. ولی دیده میشود که به خاطر بیتوجه بودن به یک ساختار منسجم و قدرتمند، از سوژههای خوبی که انتخاب میشود به درستی بهره نمیگیرند. گاهی وقتی کتابهای مربوط به حوزه کودک و نوجوان در ایران را میخوانم با خود میگویم که کاش رعایت ساختار داستانی بهتری در داستان اتفاق میافتاد تا سوژههای به این خوبی بهتر و اثرگذارتر شوند.
سخن پایانی...
امیدوارم مردم ایران از کتابهایی که منتشر میشود استفاده کنند. مهمتر اینکه قدر کشور و قدر دین خود را بدانند. من ایران و اسلام را خیلی دوست دارم و از حضور در این کشور با چنین دینی لذت میبرم.