نمایش «گرگ دختر» اثری بومی با نگاهی به مسائل اجتماعی است
واژه روز - علی احسانی: بشر تکنولوژی زده و آلوده شده به انواع مصائب مدرن را هیچ شاخصهای جز توجه به پیشنیه تاریخی و افسانههای بومی و ملی به آرامش نمیرساند؛ در این روزهای جدال با «کرونا»، منازعات ریز و درشت منطقهای و فرا منطقهای و گرانی دلار و سکه، نقب زدن به افسانهای عاشقانه و فولکلور با اهرم درام بر صحنه نمایش میتواند اندکی از فشار روحی و روانی مصائب روزگار بکاهد. جادوی نمایش همین است که آدمی را چند لحظه از زمین و زمان جدا کرده و به وادی جدیدی رهنمون سازد که تخیل و رویا در آن جولان میدهد.
یک روز پیش از آغاز اجرای عمومی نمایش «گرگ دختر» با «وحید کبیری» کارگردان سختکوش و 33 ساله اشرفالبلاد فرآیند آمادهسازی این نمایش را مرور کردیم:
متن چه ویژگیهایی داشت که برای اجرا در نظر گرفتید؟
نخستین ویژگی متن به بومی بودن آن ارتباط دارد. توجه به آیین و رسوم مازندرانی از ارکان بنیادین نمایش است. داستان نمایش در نگاه کلی شاخصههای فولکلوریک دارد. نویسنده کار داستان بومی «مینا و پلنگ» مربوط به روستایی در غرب مازندران را دستمایه درام قرار داده است. رویکرد ما در اجرای نمایش به این است که آنچه ارزشهای خطهمان است به مخاطب معرفی کنیم. به همین مناسبت امسال مصمم شدیم نمایش «گرگ دختر» را برای اجرا در بهشهر آماده کنیم تا مردم بیشتر با افسانهها و داستانهای بومی مازندرانی آشنا شوند.
داستانی که در فرهنگ بومی غرب مازندران ریشه دارد را در شرق استان روایتگری میکنید؟
بله. چون معتقدم در همین مازندران کوچک ما، گفتوگوی فرهنگها اندک است. شرق از افسانههای غربی خبر ندارد و غرب از قصههای بومی شرقی! داستان «مینا و پلنگ» به روستای کندلوس در کجور نوشهر اختصاص دارد.
متن «گرگ دختر» اجراهای دیگری هم داشت؟
بله قبلا اجرا شد. این نمایش در جشنواره بینالمللی آیینی و سنتی حضور داشت. در اجرای شهرستان تغییرات مختصری را لحاظ کردیم؛ در اجرای تهران نمیتوانستیم با گویش مازندرانی کار را اجرا کنیم، اما برای اجرا در شهر خودمان بازیگران با زبان مازندرانی حرف میزنند.
برای آمادهسازی نمایش چه مدت تمرین داشتید؟
علاوه بر آمادگیهای قبلی، گروه تقریبا حدود 2 ماه تمرین کرد تا به مرحله اجرا در بهشهر برسد.
در گزینش بازیگران چه شاخصه هایی را مدنظر داشتید؟
همه بازیگران بومی هستند که از میان هنرمندان قدیمی تئاتر بهشهر و نسل جدید بهره بردهایم. رویکردمان در هر اجرای هر نمایش این است که یکسری از هنرجویان تازه وارد را به تئاتر بهشهر معرفی کنیم. بازیگران «گرگ دختر» تلفیقی از بازیگران قدیمی و جدید شهر هستند.
در هنگام آمادهسازی نعل به نعل با متن پیش رفتید یا به بازیگران اجازه بداههپردازی هم دادید؟
کار را بر اساس بداههپردازی پیش بردیم؛ یعنی داستان آشنایی داشتیم، ولی در کارگردانی سعی کردیم بچهها بیشتر بداهه کار کنند.
دیالوگهای نمایش نسبت به نسخه اصلی دستخوش تغییرات شد؟
زیاد نه. نسبت به نسخه اصلی تغییرات اندک است.
در اجرای نمایش بر کمدی گفتار تاکید داشتید یا از شاخصههای کمدی موقعیت هم بهره بردید؟
اساس اجرا بر کمدی موقعیت بنا شده است. کل اهالی روستا آخرین شکاری که صید کردهاند را نام مستعار خود قرار دادهاند. یکی ببر شکار کرده است و در روستا به «ببری» معروف شده، دیگری خرس را به بند کشیده به نام «خرسی» شهرتی برای خود ردیف کرده؛ یکی تیرنگ شکار کرده و با عنوان «تیرنگ» شناخته میشود. کل پسران این روستا خاطرخواه دختری به نام «مینا» هستند. این دختر نماینده زنان آزادیخواهی است که تن به خواستهای جامعه مردسالار روستا نمیدهد؛ برای همین «مینا» بر جامعه روستایی میشورد و به منطقه دیگری از آن روستا کوچ کرده و به کشت و زرع میپردازد.
فرجام آزادیخواهی این دختر بر خوشی استوار شده یا ناخوشی به همراه دارد؟
در این روستا مردها دنبال «مینا» هستند تا دل دختر را به دست آورند. شکار میکنند و به درِ منزل او میروند و در وصف مردانگی خود جولان میدهند. اما این دختر بر اساس قواعد و خط فکری که دارد تن به خدعههای جماعت مردسالار نمیدهد. از سوی دیگر تمام دخترهای روستا علت سیاهبختی و تیرهروزی خود را «مینا» میدانند، به خاطر اینکه تمام مردهای روستا دنبال این دختر هستند. داستانکهای کمیک فرعی نیز همزمان با رخدادهای اصلی نمایش پیش میرود و در لحظات فرجام نمایش در عروسی صوری «ونوشه و خرس»، کل اهالی روستا «مینا و پلنگ» را به قتل میرسانند.
مسائل روز جامعه هم در بستر روایی این نمایش فولکلور لحاظ شده است؟
صد در صد؛ در مقطعی از نمایش موضوع انتخابات را زیر ذرهبین بردهایم، در بخشی از نمایش مجمع شکارچیان را داریم که درصدد هستند بر اساس رأیگیری شکارچی ارشد را گزینش کنند. یکی وعده شام میدهد، دیگری پیشنهاد پست و مقام را مطرح میکند. روی موضوع محیط زیست هم تمرکز کردیم و قضیه قطع درختان جنگل را مورد پرسش قرار دادیم.
گویا موسیقی نقش اساسی در اجرای شما دارد و از موسیقی زنده بهره بردهاید. درباره این شیوه کار توضیح دهید؟
طراحی صحنه ما یک کلبه جنگلی است که بالای کلبه که در زبان مازندرانی به آن «نفار» میگویند گروه موسیقی ما مستقر است. به نوعی موسیقی، راوی داستان «مینا و پلنگ» است. موسیقی نمایش را اعضای گروه گرجیمحله مینوازند که زیر نظر استاد اسحاقی فعالیت دارند و در مازندران شناخته شده هستند.
طراحی صحنه نمایش بر چه شاخصههایی استوار است؟
برای طراحی صحنه، سبک فاصلهگذاری را مد نظر داشتم؛ چون 11 صحنه دارم. بازیگران نزد تماشاگر لباسهایشان را تعویض کرده و وارد صحنه میشوند.
پیشبینی خودتان از استقبال همولایتیهایتان چیست؟
به طور تقریبی هر سال یک نمایش را به صحنه میبرم، کارهای قبلی بنده توسط همشهریان با استقبال بینظیری مواجه شد، اطمینان دارم اجرای نمایش «گرگ دختر» با استقبال دو چندان تماشاگران همراه خواهد شد.
در مسیر آمادهسازی، از حمایتهای ارگانها بهرهمند شدید؟
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، بسیج هنرمندان، شهرداری و روابط عمومی شورای شهر به ما مدد رساندهاند. به واقع حامیان اجرای ما دولتی هستند. اما انتظار داریم شهروندان با حضور در سالن نقش پررنگتری در حمایت از گروه و این نمایش و در مجموع هنر تئاتر ایفا کنند. منتظر حضور پرشور تماشاگران بهشهری برای تماشای این نمایش بومی هستیم.